اللهم صل علی فاطمه وابیها وبعلها وبنیها
والسر المستودع فیها به عدد ما احاط به علمک
آسمان این شبها عجیب بی قراری میکند
وزمین داغ دلش تازه می شود وزخم شرمش سرباز می کن
د ملکوتیان حق دارند سر بر بال ملایک بگذارند وهای های گریه کنند
وتنها خداست که می تواند مرهم درد های علی باشد
ماه حق دارد که دارد برای خود گوشه اختفا اختیار کند
وستارگان چه گنند اگر سر بر شانه یکدیگر نگذارند ومصیبت را زبان نگویند
آن خانه را نمی دانم آنشب چه قدرتی بود که بر پای ایستاده بود آن مدینه چه مدینه ای بود که چنین مصیبتی را تاب آورد آن چه قبرستانی بود که سرچشمه عصمت را در خود فرو برد ودم بر نیاورد
آن چه خاکی بود که به خود جرات داد که فاطمه را از علی جدا کند
چرا ان خانه بر جای ماند چرا مدینه ویران نشد
چرا آسمان در خود نپیچید چرا بغض زینب نترکید چرا عالم فرو نریخت
مگر نه زهرا مرضیه خدابود
وخدا به بهانه وصلتش فرموده بود
"احب النسا الی "
مگر نه فاطمه محور کسا بود ودیگر وابستگان ا. محمد پدر بود وعلی همسر بود .حسنین فرزندان او
هم فاطمه وابوها وبعلها وبنوها
(سلام الله علیها)